کتاب درشتی ...
نشر چشمه منتشر کرد: … بهار همه جا نشسته بود. باد بوی تلخ شکوفه بادام کوهی می آورد. صورتش گل انداخته بود و به زیبایی و ظرافت نانی نازک، شده بود. غرشی بیشه را لرزاند. چند شکوفه از درخت بادام کوهی پرپر زد و روی زمین ریخت. سلیمه هراسان از جا پرید. سه هواپیما اوج می گرفتند. در پس تپه ای غبار انفجاری در هوا پهن می شد. بوی بد و ناآشنایی، جای بوی تلخ شکوفه های بادام را می گرفت… از متن کتاب «داستان بفرینه» “نوابوک نمایش…