رمان «عروس آب» را «قاسم شکری» نوشته است. ناشر در معرفی این اثر آورده اس...
رمان «عروس آب» را «قاسم شکری» نوشته است. ناشر در معرفی این اثر آورده است: «اسفندیار که نویسندهای است با چند کتاب و همسر و فرزند به تمام چیزها پشت پا زده و بدون خبر به زادگاهش روستایی در نزدیکی شهر داریون برگشته تا افسانههای کهنه این ده و خاندان بزرگش را روایت کند. افسانههایی که همه با فرشته و جن و آل درآمیخته. انسانهایی که با پری ازدواج میکنند افرادی که به خوابهای چندساله میروند پدربزرگهایی که پر در میآورند و پرواز میکنند… قسمتی از داستان: "همهی ما گرفتار عذاب و عقوبتیم. از اجدادمان که گناهی نابخشودنی کردند و آمد آنچه بر سرشان باید بیاید و از ما که میراث دار عذاب آنهاییم. نوشته سگ تورهها مدام زوزه میکشند این شبها. باد چنان میپیچد میان شاخ و برگ گَز و کَهورها که انگاری جن درونشان چالکرده باشد. نوشته گور و گود و مَعجَرِ آن مقبرهی سنگیِ داخل نخلستان پدری، چند صباحی است شده جولانگاه جنی چرک و سیاه که دمبهدم خرناس میکشد و بوی عرق تنش از هوش میبرد آدمی را. نوشته با این حال اگر روزی مُردم، از پشیمانی مردهام نه از ترس. نوشته کجیل بانو را یادت هست؟ یادت هست چه قصهها که نمیگفتند از او؟ نوشته که آن اِشکفت پوشیده از سنگ و ساروج را پیدا کرده. نوشته اگر گفتی چه داخل آن دیدهام؟ استخوانهای موجودی بس غریب که نه آدمیزاد است، نه گربه است، نه سگ است و نه هر جنبندهی دیگری. انگاری موجودی غریب، از جایی دیگر، زمانی دیگر، جهانی دیگر آمده آنجا که فقط بمیرد. بمیرد و خلاص!"» کتاب حاضر را نشر «نیماژ» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.