در این کتاب آمده است: کشف جسد مردی در میان گل و لای کف آب بند رودخانه ــ که محل عبور کشتیهای باری...
در این کتاب آمده است: کشف جسد مردی در میان گل و لای کف آب بند رودخانه ــ که محل عبور کشتیهای باری است ــ سربازرس مگره را به ماجراهایی عجیب و رازآمیز میکشاند. تشخیص هویت مرد بیسر، با دشواری بسیار و از راههایی دور از ذهن میسر میشود و مگره در ادامة تحقیقات خود سر از کافه ای در بارانداز در می آورد. ورود به این مکان آغازگر ماجراهایی است که ریشه در سال هایی دراز پیش از این، و روستایی کیلومترها دور از پاریس دارد. قهرمانان داستان شخصیتهایی پیچیده اند که در پشت ظاهر آرام خود، اسرار بسیاری را پنهان کردهاند. مگره در این داستان ــ همچون دیگر ماجراهایش ــ نخست سعی دارد جو محیط را دریابد و سپس به تحلیل روان شناختی افراد درگیر در ماجرا بپردازد. از این رو همدلی یا همدردی مگره با گناهکارانی که خود قربانی اجتماع و محیط زندگی خویشاند برای خواننده عجیب به نظر نمیرسد. … در حقیقت مگره هنوز نمیدانست می خواهد با این زن چه کند. احتمالا اگر با قاضی بازپرس دیگری سروکار داشت، آن گونه که تاکنون عمل کرده بود، عمل نمیکرد و ملاحظه کاری را کنار میگذاشت. با کامیلو چنین کاری خطرناک بود.