نوروتئولوژي يا علوم اعصاب معنوي يك حيطه بينرشتهاي جديد است كه به بررسي زيربناهاي عصبي تجربيات مذهب...
نوروتئولوژي يا علوم اعصاب معنوي يك حيطه بينرشتهاي جديد است كه به بررسي زيربناهاي عصبي تجربيات مذهبي و معنوي ميپردازد. اين حيطه در سالهاي اخير توانسته است توجهات زيادي را در مجامع علمي و عمومي به خود جلب كند. چندين كتاب دربارۀ رابطۀ مغز و تجارب مذهبي نوشته شده است و مقالات علمي زيادي دربارۀ اين موضوع به چاپ رسيده است. مجامع علمي و ديني علاقهمندند اطلاعات بيشتري را دربارۀ نوروتئولوژي و نحوۀ ورود به اين حوزه كسب كنند و بدانند آيا ميتوان با يكپارچه كردن علم و دين، باعث حفظ و اعتلاي آنها شد يا خير. يكي از مهمترين نقصهاي نوروتئولوژي، نبود اصول مشخصي است كه تحقيقات براساس آنها انجام شود. اگر قرار باشد نوروتئولوژي بهعنوان يك علم زنده به حركت خود ادامه دهد، نيازمند مجموعهاي از اصول مشخص است كه هم از نظر ديني و هم از نظر علمي مورد پذيرش باشند. نكتۀ مهم اين است كه نوروتئولوژي هم نسبت به ديدگاههاي علمي و هم نسبت به ديدگاههاي معنوي پذيرا باشد و عناصر اساسي اين ديدگاهها را حفظ كند. هدف كلّي اين كتاب اين است كه اصول لازم براي نوروتئولوژي را مشخص سازد تا بهعنوان مبنايي براي تحقيقات آينده مورد استفاده قرار گيرد.