کتاب «این جا باران صدا ندارد» نوشتهی «کامران محمدی» است. نویسنده دربارهی این کتاب آورده است: «کل ...
کتاب «این جا باران صدا ندارد» نوشتهی «کامران محمدی» است. نویسنده دربارهی این کتاب آورده است: «کل ماجرای این رمان در سه روز متوالی بارانی در تهران اتفاق میافتد که اتفاقی در روز نخست باعث یادآوری ماجرای دردناک گذشته میشود و در روز دوم و سوم، ارتباط روانشناختی اتفاق رخداده بر روی شخصیتهای رمان روایت میشود. در این رمان برخلاف رمان بگذارید میترا بخوابد که بیشتر شخصیتهایش زن بودند، شخصیتهای محوری مرد هستند و این سوءظن مردها به زنهاست که بار دراماتیک رمان را ایجاد میکند.» در قسمتی از داستان میخوانیم: «این بار صابون جامد را برداشت و با دقت بین انگشتها و پشتو روی دستهایش را شست. هرچه تلاش میکرد گفت و گوی تلفنی شیرین را از ذهنش خارج کند، کمتر موفق میشد و جزئیات بیشتری از ان در ذهنش شکل میگرفت. شیرین ذهنش میگفت: ;الان خوابه … حالا میآم میبینمت … نه بابا اون که حالیش نیست…; شیرین ذهنش با یک چشم او را میپایید که بیدار نشود و هومن ذهنش، مدام تکرار میکرد: طرفای خونه کاری نداری؟ همزمان، تصویر هومن بر تخت بیمارستان، با گلوی بریده، بخش دیگری از ذهنش را اشغال کرده بود و مرد با لهجهی غلیظ کردی میگفت: از دوستاشون هستم. بیرون رفتن؟» این کتاب را نشر «چشمه» منتشر کرده است.