کتاب دردهایی برای نوشتن ...
انتشارات هرمز منتشر کرد :دکتر جای ضربان قلب ام را لمس کرد و گفتاینجا درد می کند؟ به او گفتم: آریبا چاقوی جراحی جیب کت ام را پاره کردو مداد را در آورددکتر سرش را تکان داد و کج شد و لبخندی زد و به من :گفتاین چیزی نیست جز یک مداد :گفتم خیر آقای دکتر!این یک دست و دهان است یک گلوله و خونیک اتهام آشکار است که بدون پا راه می رود فروشگاه اینترنتی نوابوک
…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.