کتاب ویلون زن روی پل ...
انتشارات جامجم منتشر کرد:دکتر با صدایی که به شدت غریبه و دور بود و به زحمت از لابه لای صدای بارش آرام باران شنیده می شد، پرسید: «عذر می خواهم. از کجا خرجت را درمی آوردی؟» ابراهیم نگاه به من کرد، با آن چشم های دریایی. صورتش خیس بود و آب چکان. نمی دانم از باران یا اشک. گفت: «استاد بگویم؟» گفتم: «خواهش می کنم. قربونت برم.» گفت: «چشم. من موزیسین هم هستم. هفت سال درس موسیقی گرفتم وقتی بچه بودم. یک ویولن کهنه درب و داغان …