کتاب الهه ی خاموش معبد ...
انتشارات علمی فرهنگی منتشر کرد:هوا طوفانی بود… رعد و برق یه لحظه هم قطع نمی شد… بارون مثل سیل از آسمون می بارید … همه چی به هم ریخته بود مردم ترسیده بودن…. نمی دونستن باید چیکار کنن … هر روز خبر مرگ زن ها می اومد… آناهید صندلی پشت میز ناهارخوری را کشید نزدیک مامان بزرگ و نشست رویش مامان بزرگ زانویش را مالید و ادامه داد: الهه ها شرور شده بودن… با نیروهای اهریمنی تبانی کردن قدرت چشم هاشون رو کور کرده بود….