کتاب فانوس های خاموش ...
انتشارات پرسش منتشر کرد : ماه درست توی دریچه کوچک قهوه خانه بود. باریکه ای از نور کف اتاق و لبه تختی را که هاشم رویش میخوابید روشن کرده بود حس و حال خوبی نداشت. بدنش داغ بود روی نیمکت چمباتمه زده بود و سیگار میکشید چقدر او و این قهوه خانه به همدیگر شباهت غریبی داشتند. دو تنها و غریب که هیچ کس سراغشان را نمی گرفت. دو تاریک و غمزده که هر دوشان در خم جاده ای بلاتکلیف و مردد مانده بودند. دو توسری خورده کم اهمیت که بود و …