کتاب آن سوی همیشه ...
نشر پرسش منتشر کرد:در را که باز کردم، خنکای صبح لابهلای موهای نمدارم رفت. عبور لاستیکها روی برگهای افتاده در حیاط و آسفالت پیادهرو خشخاش پُرطنینی دارند. در را میبندم. سوار میشوم. برگهای باقیمانده روی بدنۀ ماشین تا چند لحظۀ دیگر پخشِ خیابان میشوند. شاید هم کنار جدولها و گوشۀ دیوارها تلنبار شوند، یا زیرِ کفشها خُرد شوند.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…