کتاب عف عف ...
انتشارات افراز منتشر کرد:هنوز یک ساعت نگذشته بود که در میانهی خشم و اندوه راه را هم گم کردی. هرچند چیزی نخورده بودی، اما گرسنهات نبود. از دامنهی صخرهها به دشت وسیعی رسیدی. هنوز آفتاب غروب نکرده بود. سایهی کوهها دشت را تاریک کرده بود. به گامهایت شتاب بخشیدی. با هر گام، تفولعنتی به ظلموستم حکومت و آدمهایش حواله میدادی. با صدایی که گویی از ته چاه میآمد، با خودت حرف میزدی. نسرین و پدرت توی ذهن و …