کتاب هواپیما (بیا بشین قلیون بکش) ...
انتشارات نودا منتشر کرد:همه نسبت به پدربزرگ و سرنوشتش دچار فراموشی شده بودند. پدر فقط خستگی را عامل فراموشی می دانست. مادر می گفت کدوم خستگی؟ پدر می گفت همین که یک جا می نشینیم و فکر می کنیم، حتا راه نمی رویم، حرف نمی زنیم. مادر می گفت ما که همیشه در حال راه رفتن و حرف زدنیم. پدر و مادر در حرف ها و بحث هایشان به یک توازن منطقی رسیده بودند. بی منطقی عجیب و زیبایی پشت حرف هایشان خوابیده بود. حتا حرف هایی که به سرنوشت پ…