کتاب آتیلا ...
انتشارات مرکز منتشر کرد:تیم پنج نفره و پیلو به ویلای لاگارد رسیدند. پیلو از دوچرخه اش پایین پرید و در حالی که چشمانش از شیطنت برق می زد، گفت: «یه سورپرایز براتون دارم! به محض گذشتن از نرده ها، شوکه می شین. آماده باشین.»پسر جوان دروازه را باز کرد و از دوستانش خواست که دنبال او بروند. آن ها با کنجکاوی اطاعت کردند. سورپرایز مورد نظر، چه طور چیزی بود؟ ناگهان، آنی فریادی از سر ترس کشید که ناشی از رو به رو شدن با حیوانی وح…