کتاب آگاتا کریستی (4)(لیستر دیل) ...
انتشارات ویدا منتشر کرد:ادوارد دستش را بیشتر داخل جیب روکش اتومبیل فروبرد تا شال گردنش را بردارد. دقیقهای بعد قیافهاش مثل کسی شده بود که عقلش را از دست داده. شی زبری در دستان او قرار داشت چیزی که از انگشتان آویزان شده و همچون شعله آتش در زیر نور مهتاب میدرخشید، چیزی نبود چریک گردنبند الماس… اما چه کسی آن را آنجا گذاشته بود؟ همانطور که این افکار در مغزش میچرخید، ناگهان همه بدنش یخ کرد. این ماشین او نبود…فروشگ…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.