کتاب سلام آقای همینگوی ...
انتشارات سروش منتشر کرد:من از درخت می آمدم؛ درختی که آنجا وسط میدانچه حی وحاضر ایستاده بود؛ چناری که اهالی به آن «قره آغاج» می گفتند. پدران پدرهایمان آن را به یاد داشتند؛ با تنهای قطور و شاخه های پربرگ انبوه.دور میدانچه عمواکبر سبزی فروش، اصغر فراری بقالی و آقامرتضی قصابی بود. به همان ترتیب نانوایی و سلمانی و علی آقا باقالی فروش با بطری های دوغ دست سازش. وقتی سرظهر، زنگ مدرسه های «حکمت» و «فیاض» به صدا در می آمد، لشک…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.