کتاب بار دیگر با تو ...
انتشارات شقایق منتشر کرد: آن روز بدترین لحظات را برایش به همراه داشت. لحظاتی که حتی با فکر کردن در موردشان دچار چندش میشد. فکرش را هم نمیکرد که او چنین نظری در موردش داشته باشد. رنگ ناآشنای چشمان مرد جوان وجودش را لرزاند و لبخند صمیمی و معنادارش، قلب کوچک دختر را به طپشی شدید واداشت. به ناچار به سویاش کشیده شد و مقابلش ایستاد. لحن به خصوص مرد داغی نا آشنایی را بر پوست تنش به جریان انداخت. نمیدانست که صمیمیت رفتار…