کتاب مقیاس آخر ...
انتشارات افراز منتشر کرد:یک شب لباس توریِ شبِ عروسی اش را پوشید و روی لب ها ماتیکِ صورتی زد . کِش پشتِ سر را باز کرد و موها را شانه به شانه ریخت . نجف که از سرِ کار امد دلش ضعف رفت . مادرش شام را اورد و توی سفره گذاشت . نجف دست و صورت را شست و ابچکان سرِ سفره نشست . چندتا قاشق خورد و از جا بلند شد . هر دو به اتاق خواب رفتند و در را از پشت چفت کردند . هنوز از روی دیسِ عدس پلو بخار بلند می شد که مادر سفره را جمع کرد .ف…