کتاب مترجمان هزار و یک شب ...
انتشارات خوب منتشر کرد:این داستان در خونین یا تاپالکه بر سر زبان ها بود. بعد از حمله سرخپوست ها پسرکی ناپدید می شود. می گفتند سرخپوست ها او را ربوده بودند. پدر و مادرش خیلی دنبالش گشتند که بی فایده بود پس از سال های مدید سربازی که از مرز می آمد، به آنها گفت سرخپوستی با چشمهای آبی دیده که باید پسر آنها باشد. سرانجام این سرخپوست را پیدا کردند (شرح واقعه چیزی از جزئیات نمی گوید و من هم نمی خواهم از خودم چیزی در بیاورم) …