کتاب داستان های کلیله و دمنه (12)(کبوتر لجباز)(خشتی) ...
انتشارات برف منتشر کرد:یکی بود، یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. فصل تابستان فرا رسید. دو کبوتر به نام توتک و همسرش آشیانه ی خود را ساختند. از مزرعه ی نزدیک لانه شان دانه های تازه جمع کردند و به لانه بردند. پوپک برای توتک آب برد و گفت: «خسته نباشی، واقعا زحمت کشیدی.» توتک گفت: «بالاخره تمام شد، امسال خیلی دانه جمع کردیم، پاییز و زمستان مشکلی نخواهیم داشت، بهتر است این دانه ها را برای روز مبادا کنار بگذاریم و …
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.