کتاب تب سرد روی پیشانی داغ ...
انتشارات ایستگاه آزادی منتشر کرد:پارسا:دیدم ماهی ام تو حوض حیاط داره بالا و پایین میره … از این ماهی قرمزها نبود …اما من دوستش داشتم … هر روز دم عصری می رفتم لب حوض و نیگاش می کردم … یه گربه هم داشتم … هنوزم دارم … گربه هه تو نخ ماهی ام بود… مونده بودم کدومشون رو انتخاب کنم … میدونی نمیشه هم گربه داشت هم ماهی. زندگی همینه… هاج و واج مونده بودم … یهو گربه پرید تو حوض و ماهی رو خورد … من جا موندم…
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.