کتاب اسکوبی دوو و کتاب جادویی (خشتی) ...
انتشارات برف منتشر کرد:روزی از روزها، شاگی و دوستانش با اسکوبی دوو به موزه لباس رفتند در موزه لباسهای مختلف بر تن مجسمه ها پوشناده بودندلباس های محلی، لباس های کشاورزها، لباس کاسب ها و لباس سرباز ها.وقتی شاگی و دوستانش نزدیک مجسمه یک سرباز ایستاده بودند و لباس نظامی او را می دیدند، ناگهان مرد جوانی جلو آمد و گفت:«سلام دوستان من گروه شما را می شناسم، می دانم که به دیدن چیزهای قدیمی علاقه دارید، آیا می دانید سرباز های …