کتاب پلنگ های کافکا ...
انتشارات چشمه منتشر کرد: راتینهو پرسید «شما فرانتس کافکا هستید؟» مرد چاق افتاد به قهقه «من؟ فرانتس کافکا؟ خدا نکند! من نویسنده ی مهمی هستم. این یارو کافکا پریشان خاطری است که نمی داند چه می خواهد. نخیر، من فرانتس کافکا نیستم. خانه اش همین بغل است، پلاک 22.» بعد از مکثی اضافه کرد «ولی آنجا پیدایش نمی کنید چون این وقت روز سر کار است. کارمند است، می فهمید؟ کارمند یک شرکت. می دانید چرا؟ چون پول ادبیات کفاف زندگی اش را …