کتاب پاییز و خانه ای با شیروانی نارنجی ...
انتشارات آنیما منتشر کرد:به کُت پشمی پدربزرگ نگاه کردم و ناگهان خندیدم. یاد خاطره دو ماه قبل افتادم. روزی که پدربزرگ به خاطر پیشرفت آلزایمر بعضی چیزها را از یاد می برد. مثل آن روزی که کت پشمی اش را پوشید و با زیرشلواری از خانه بیرون رفت. بی توجه به دنیا در سطح شهر با عصایش قدم می زد و احتمالا اهالی هم بسیار تعجب کرده بودند که پدربزرگ با این ظاهر پست مدرن در میان آن ها چه می کند. در یک لحظه واحد دو دسته از مردم واکنشی…