کتاب مسافر باغ سیب ...
انتشارات سروش منتشر کرد:جسد در او بود، جسد با او بود و او تمام شب در خودش می لولید و ضجه می زد. شده بود تابوت، تابوت متحرک سایه اش. … او همان طور ایستاد و به خانه های آن سمت خیابان نگاه کرد. فقط پنجره یکی از آپارتمان ها باز بود، بازِ باز. خانه می درخشید، خانه ای سفید و روشن و پر از سر و صدای بچه ها. چقدر دلش می خواست می توانست در آن خانه باشد، در خانه ای پر از شور زندگی، پر از هیجان.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.