کتاب 20 دقیقه خوشبخت ...
انتشارات اریش منتشر کرد:یاسر میفهمید مریم دارد تعقیبش میکند،با این حال آهسته قدم بر میداشت. خانه جدیدش یم خیابان پشت طلا فروشی بود،برای این همیشه پیاده میرفت و می آمد،در خانه،هیچ زن عاشقی انتظارش را نمی کشید،ساکت تر از خانه مریم ،بی ریخت تر از آن… به قول مریم که در نامه هایی که به او می داد،می نوشت:همه چی به حد تنهاییمون بستگی داره،حتی لباسی که هر روز می پوشیم،هر چی تنها تر،بی ریخت تر…نامه هایش را می خواند.با حوص…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.