کتاب شب روی سنگفرش خیس ...
انتشارات قطره منتشر کرد: حامد: در پاركینگ شما چهار تاق باز بود ، دیدم از این طرف صرف بیشتری دارد! (یكی دو قدم پیش میآید.) سلام… انگار جای حساسی وارد صحنه شدهام. شعر میخواندید؟ رخساره: ما، در وقت خودش شعر هم میخوانیم. حامد: شعر و موسیقی، دو پای ثابت محفل استاد! (توی دستهای سرد و بستهاش ها میكند و به سمت پیانو میآید.) و پیانو… كه همیشه مرا یاد یك بیت، یك بیت مرموز میاندازد. چه بود فال آن شب؟ به چشم كردها…