کتاب باجی ...
انتشارات هشت منتشر کرد:چند روز پیش، زبیده در حالی که بافههای برگ ذرت را از روی زمین جمع میکرد، گفته بود: (( من از این پیرزن بی دندون میترسم. امسال آب چشمه حسابی رفته پای ذرتها. هم شیریاند و هم دونهپر. اگه باجی با آن چشم های شور و سروصورت چروکیده چیزی ازشون بذاره!)هیچوقت جواب طعنههای زبیده را نداده است. تنها سرش را کج کرده است و از کنار زخمزبانها گذشته و زبیده را واگذار کرده به خود چشمه. از آن روزی که زبیده …