کتاب تاریکی آدم را هیولا می کند ...
انتشارات عنوان منتشر کرد: هر روز که می گذشت، داستان های ساختگی رنگ و بوی دیگری می گرفت با دکتر گرم گرفته بودم و روزها و شب های بسیاری را با هم می گذراندیم دکتر بعضی وقت ها عاشق این داستان ها می شد روستایی ها قصه را از خرس و گرگ و گراز به موجودات ماورائی کشانده بودند این قضیه برای اهالی زمانی جدی تر شد که زنی دو روز بعد از زایمان افتاد مرد؛ همان شبی که نگهبان ها به طرف سایه ای تیراندازی کرده بودند. سایه اول افتاده بود…