داستان خاله نگار پیر و دوست داشتنی که دیگر توان جوانی اش را ندارد تا خ...
داستان خاله نگار پیر و دوست داشتنی که دیگر توان جوانی اش را ندارد تا خانه را برای آمدن عمو نوروز تمیز کند، او چایی دم می کند و آرزو می کند کاش دختری داشت که این روزها در کنارش بود. ناگهان از قوری بخاری بلند می شود و همه جا پر از گل می شود و بعد هم سر و کله دختر گل ها پیدا می شود……