تابستانی که او نمی تواند به خاطر بیاورددوستی که او فراموش نخواهد کرددر...
تابستانی که او نمی تواند به خاطر بیاورددوستی که او فراموش نخواهد کرددر سیکامور، دهکده کوچکی که کلارا در آن زندگی میکند، اتفاق خاصی نمیافتد – حداقل اینطور به نظر میرسد. او عاشق خوردن انبه های رسیده است که از درختان افتاده است، در فصل بارانی بیرون می دود و با بهترین دوستش به مخفیگاه مخفی خود فرار می کند. فقط یک مشکل وجود دارد: او نمی تواند چیزی در…